تکه تکه شدهام | لندیها
تکه تکه شدهام
و بايد که خورد و ريز دلم را جمع کنم
اما هرگز دستهايم را برنمیدارم تا دوباره بر گردن يارم حلقه بزنند.
تکه تکه شدهام
و بايد که خورد و ريز دلم را جمع کنم
اما هرگز دستهايم را برنمیدارم تا دوباره بر گردن يارم حلقه بزنند.
مژه هايت دلم را سوراخ سوراخ کرده،
بیرحم نباش! آهسته چشمانت را باز کن همانجوری که من میميرم.
برتن يارم کفن سرخ میپوشند
و تن من باران مشعلهای مشتعل است.