شعر ۱۶، کتاب زیرین | خوان خلمن
وقتی بمیرم هنوز لرزش پیراهنت را در باد خواهم شنید. کسی که این سطرها را میخواند، پرسید: چگونه ممکن است؟ چه میشنوی؟ چه لرزشی؟ چه پیراهنی و چه بادی؟ به او گفتم خاموش باشد پشت میزم بنشیند و شراب مرا بنوشد و این سطرها را بنویسد: وقتی بمیرم هنوز لرزش …