با زبانت که بر آن
یک بیخبری درخشان میگذرد
حرف میزنی
از گلی نامرئی.
حرف میزنی
از خودت.
هرگز
در دستانم
گلی نامرئی نگرفته بودم.
با زبانت که بر آن
یک بیخبری درخشان میگذرد
حرف میزنی
از گلی نامرئی.
حرف میزنی
از خودت.
هرگز
در دستانم
گلی نامرئی نگرفته بودم.