یادت رفته نگاهم کنی،
آه! نابینای لبریزِ نور.
دستانت را از من گرفتهای
و من به آغوش تو میگریزم
از خویش.
خیال میکنی از من چشم میپوشی
اما من
خیال توام.
یادت رفته نگاهم کنی،
آه! نابینای لبریزِ نور.
دستانت را از من گرفتهای
و من به آغوش تو میگریزم
از خویش.
خیال میکنی از من چشم میپوشی
اما من
خیال توام.