دهمین سالگرد
زن چاقو بر می دارد و
خود را تکه تکه می کند و
بر خودش کپه می شود .
نظافتچی جارو بر می دارد
و زیر مبل پنهانش می کند
سگ بیرونش می آورد
زبانش را به دندان می گیرد
بچه ها با قلبش بازی می کنند،
شوهر غرغر می کند
شانه بالا می اندازد
جمجمه ی زن را از پشت می شکافد
تا به درونش نگاهی بیاندازد.