او را از زمانی میشناختم که هنوز محمود درویش زنده بود. هر دو دلهامان با محمود و فلسطین میتپید. حالا دیگر بیشتر از دوازده است که دوستانِ همایم. در تمام این سالها شاهد رنجهایش بودم. در تمام این سالها همیشه کنارِ بغضهای من بود. چه بمباران بود در غزه، چه خیزش در تهران. وقتی در پراگ به خانهام آمد، ساعتها در خیابانها مستانه شعر خواندیم و از شعر گفتیم. این روزها در فلسطین است و هر روز برایم از مرگها مینویسد و از تلاشاش برای زندهنگهداشتن دلش، دلی که عاشق است و میخواهد عاشقانه زندگی کند، چنانکه درویش. ناتالی هندل چنان که آمریکاییها مینویسند یا نتالی حنظل چنانکه در زبان مادریاش، یکی از برجستهترین شاعرانِ امروز فلسطین است. اهمیتش به جوایزی نیست که بردهاست. اهمیتش در شفافیت و جستجوگری شعرش است. او از نسل فلسطینیهاییست که دیگر به عربی شعر نمینویسند. میکوشند تا زبانِ امپراطور را به شعر خود تسخیر کنند. آوارگی، بخشی از حقیقتِ زندگیشان است. مدام در سفرند. ناتالی در کشورهای بسیار زندگی کردهاست، شهر به شهر و خانه به خانه. سال گذشته وقتی دولت مکزیک، مهمترین نمایشگاه کتابِ آمریکای لاتین را به اسرائیل تقدیم کرد، نه من میتوانستم خاموش بمانم و نه او. خوان خلمن، بیانیهی تندی نوشت و ما با هم دفتری از شعر فلسطین به اسپانیایی منتشر کردیم. از شاعرانِ پس از محمود درویش. حضور شعرِ او گواه آن است که شعر فلسطین زنده است و پویا، چنان که مقاومتش. پارهای از شعرهایی که در این پادکست آمدهاند، از دفتر منتشرنشدهی «ستارهی نامرئی» انتخاب شدهاند.
[podcast]http://poets.ir/Voice/NathalieHandal.mp3[/podcast]