ناماش ژورفا بود.
نه برای اینکه انبههای رسیده برایم گرد آورد
یا اینکه میبایست یک روز بمیرد.
میدانم که نامش ژوزفا بود.
نه برای اینکه در نگاهش
واپسین بارقهی شمالشرقی را نگه دارد
یا اینکه در رود تن بشوید.
هنگام کز نامش پرسیدم، به سختی گفت ژوزفا.
نه برای اینکه همنامِ سواحل باشد و
همنام مدرسهها
و از تبار بازار مکاره
یا دریا.