نور می اندیشی | آنتونیو گاموندا آنتونیو گاموندا | کتاب سسیلیا / از باران و بوسه میگویی: نور میآید. حالا وقتش نیست. ولی تو محال را نمیشناسی. نور میاندیشی. نوشتهی قبلیدر اندیشهی تو خواهم بود | آنتونیو گاموندا نوشتهی بعدیاز من گریخت | آنتونیو گاموندا