جهانی که هفت روزه خلق شد
آثار تعجیلِ خدا را با خود دارد.
چه ناقص است، خدایا!
در جَرَیان تاریکِ صداها و حرکات
بر پلههای مترویی در مکزیکوسیتی
با خودم حرف میزنم
و پیرامونام جهان محو میشود
در حفرهای پرخم و پیچ
که همهمه میکند.
در آن صبح پرهیاهوی یکشنبه
وقتی زنگک ساکتِ ناقوس سیاهِ دلتنگی
به گوش میرسید
ما حشراتی بودیم
در انتظار که شاید
خورشید روز هشتم
غروب کند.