در بازار اسکله
ماهیها
تویِ ویترینهایی عرضه میشوند
که انگشتها دورهشان میکنند و
آبششها و بالهها را نشان میدهند
و صداهایی که مدام چانه میزنند.
همه کورند،
با اینکه چشمهای گشادهشان
وانمود میکند که با وحشت
به صورتهایی خیرهاست
که یکی، پشتِ دیگری عوض میشود
در جعبههایی که بوی شاش میدهد.
در تابوتهای سفید پلاستیکیشان
پوشیده به کفنی از یخ
آن مرگ حقیقی را نگه میدارند
که فقط با پوسیدگی میرسد
و همیشه پنهان میشود
زیر فلس ماهیهای تازه
یا زیر پوست آدمیان.