وقتی بمیرم
هنوز لرزش پیراهنت را
در باد خواهم شنید.
کسی که این سطرها را میخواند، پرسید:
چگونه ممکن است؟
چه میشنوی؟
چه لرزشی؟
چه پیراهنی و
چه بادی؟
به او گفتم خاموش باشد
پشت میزم بنشیند و
شراب مرا بنوشد و
این سطرها را بنویسد:
وقتی بمیرم
هنوز لرزش پیراهنت را
در باد خواهم شنید.