تا کی، بیدارم میداری ای فرشته
بدین افکار؟
چند بار دیگر از خواب خواهیام پراند؟
چه کسی با آنها به خواب میرود؟
روزگاری خیال میکردم همسر توام
زمانی حتی دخترت
دختری که خود را چون فاحشهای در بازار مکاره فروخت
تا برای همهمان نان بیاورد
یکبار
انگشتانم را بر شانههایت کشیدم و
و زیر بالها، پرهایی را لمس کردم
که به زیر انگشتانم ذوب میشوند.
یکبار آنها را دور گونهات گرداندم
تا فقط لمساش کنم که چون بال پروانهای
پودر میشود.
چطور میتوانم از تو خلاصی بجویم؟
بس است. دیگر به هیچ رویایی
بیدارم مکن.