دهمین سالگرد
دهمین سالگرد زن چاقو بر می دارد و خود را تکه تکه می کند و بر خودش کپه می شود . نظافتچی جارو بر می دارد و زیر مبل پنهانش می کند سگ بیرونش می آورد زبانش را به دندان می گیرد بچه ها با قلبش بازی می کنند، شوهر …
دهمین سالگرد زن چاقو بر می دارد و خود را تکه تکه می کند و بر خودش کپه می شود . نظافتچی جارو بر می دارد و زیر مبل پنهانش می کند سگ بیرونش می آورد زبانش را به دندان می گیرد بچه ها با قلبش بازی می کنند، شوهر …
ما اینطور عاشقی می کنیم راست می گویند : مثل روحی از بخار می شود یک نفس آن را درکشید مثل بوسه ای یواشکی در دستشویی یک هتل عین زبانی که بر آن بارانِ نور می بارد.
اندازه گیری دور از آفتاب بعضی چیزها زود کپک می زنند. مرد گردن درد دارد و زن شبح می بیند . مرد کمربند سربی می بندد و زن بال می سازد . دنبال حقایق می گردد مرد و زن می گوید : ببین ملافه بوی حسرت می دهد . میان …
هر روز زن از خواب بیدار می شود و چیزی عوض شده است . در قفس ، طوطی دیگر انگلیسی حرف نمی زند . صف مورچگان از خیر شیره و شکر می گذرد . علف ها تغییر عقیده داده اند و به سمت چپ خم می شوند . رادیو به …
ازدواج آن پرده ی توری که زن میان دو پنجره ی گشاده می آویزد زبان باد می شود : مکالمه ای میان مناظر ولی یک روز پنجره ها بسته می شوند و پرده میان سکوتی ناشکستنی فرو می افتد .