وقتی بازگردیم… | آنتونیو خسینتو
به راه میافتیم یارِ من وقتی بازگردم و نظر کنم در آفتابی که از ما دریغ شدهاست، پوشیده به صلح با لبخندی کز میوهها و گلها بر چهره نهادهایم در آغوش هم بر جادهها: این مارهای به هم تنیده کوه به کوه تا ستارگان و رویاهایی که هنوز میدرخشند، میرویم …