خانه | زبیگنیف هربرت
خانهای فراز فصول سال خانهی بچهها، حیوانات و سیبها چهارگوشهای از فضایی خالی زیر ستارهای غایب خانه، تلسکوپ کودکی بود خانه، پوست احساس بود گونهی خواهری، شاخهی درختی. شعلهای، فروغ گونه را گرفت گلولهای بر شاخه خط کشید آواز پیاده نظام بی خانه روی خاکستر پریش یک آشیانه خانه، …