مرثیهی کوچکتر | ایرژی اورتن
A Burning Metaphor | Poesies · Jiří Orten | Small Elegy | Mohsen Emadi دوستان رفتهاند. یارم در دوردستان به خواب رفتهاست. و بیرون انبوهِ تاریکی است. کلماتی را با خود زمزمه میکنم که سفیدیشان از چراغ است، و در میانهی خواب و بیداری مادرم را به خاطر میآورم. یک …